ng

دیجیتـــــال تصویــــر - آدرگـان

ارائه خدمات صوتی وتصویری - تجهیزات شبکه و اینترنـت - سازنده تابلوهای ال ای دی در زیباشهر محله آدرگان

نسخه های تعزیه :: دیجیتـــــال تصویــــر - آدرگـان

دیجیتال تصویر - ارائه خدمات صوتی و تصویری - تجهیزات شبکه و اینترنت - سازنده تابلوهای ال ای دی و روان در زیباشهر محله آدرگان

دیجیتـــــال تصویــــر - آدرگـان

ارائه خدمات صوتی وتصویری - تجهیزات شبکه و اینترنـت - سازنده تابلوهای ال ای دی در زیباشهر محله آدرگان
دیجیتـــــال تصویــــر - آدرگـان


به وبـلاگ فرهنـگی - هنـری - اموزشـی و فنـی دیجیتـال تصویـر خوش آمدیـد.
----------------------------------------------
هدف از ایجاد این وبلاگ:
اشنایی با موقعییت مکانی - اداب و رسوم - اقتصاد - فرهنگ و هنر شهر یا محلی که در ان زندگی می کنیم .

ایجاد انگیزه در هر چه بهتر برگزار شدن ایین ها و مراسم مذهبی وشناسایی چهره هایی که در این راه زحمت کشیده اند برای نسل جوان .

ایجاد فضای اموزشی و علمی و اشنایی با تکنولوژی پیشرفته جهان امروز یعنی همان الکترونیک و دیجیتال . موفق باشید .

دیجیتال تصویر - آدرگان.. برگرفته شده از adargan.blog.ir



+

+

 سایت های مرتبط


پربیننده ترین مطالب

داستان کوتاه انتخاب موضوع قالب پیچک ساخت کد موزیک بازی آنلاین استخاره آنلاین فال روزانه تعبیر خواب




اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

مجله نایت پلاس

پخـش زنـده عتبات عالیات

1.jpg2.jpg
3.jpg4.jpg
5.jpg6.jpg
7.jpg8.jpg
14.jpg13.jpg
9.jpg11.jpg
12.jpgشبکه سلام به علت ترویج اسلام آمریکایی غیر فعال شد
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

پایگاه اطلاع رسانی تعزیه

  • پایگاه اطلاع رسانی تعزیه فارس:
  • پایگاه اطلاع رسانی تعزیه اصفهان
  • تعزیه سرا
  • تعزیه سرای هیو
  • استدیو عشاق
  • استدیو غلامی
  • استدیو یاس زیاران
  • استودیو فیلمبرداری عسکری
  • نمایندگی محصولات قودجان
  • گنجینه تعزیه ایران
  • انجمن تعزیه استان اصفهان
  • استودیو سیمافیلم اقابزرگی
  • >
    آخرین مطالب
    پربیننده ترین مطالب
    آخرین نظرات
    نویسنـده
    پیوندهای روزانه
    پیوندها




    گذار ای اشک شور هر دو عینم


    نویسم نامه ای من بر حسینم
     
    قلم بتراشم از هر استخوانم
     
    مرکب گیرم از خون روانم
     
    بگیرم کاغذی از صفحه دل

    برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب بروید


     
    نویسم بر حسینم کار  مشکل
     
    که ای آقا میا دیگر به کوفه
     
    درخت کوفیان نارد شکوفه
     
    میا کوفه که کوفی را وفا نی
     
    ندارند با غریبان آشنائی
     
    سرت بادا سلامت جاودانی
     
    شهید راه مسلم گشت هانی
     
    میا کوفه که سامانی ندارد
     
    زن و  مردش مسلمانی ندارد
     
    میا کوفه علی اکبر جوان است
     
    علی اصغر خدنگ خون چکان است
     
    همین دم این عریضه می نوشتم
     
    روان در گلشن باغ بهشتم
     
    نباشد بیش از این دیگر مجالم
     
    حلالم کن حلالم کن حلالم

    ==========================

    نسخه امام حسین(ع)درتعزیه حضرت عباس

    ای چرخ بر حسین ستم بی شماره کن

    ای بی حیا جفای پیاپی همآره کن

    ای آسمان زنان جوان مرده مرا

    خواهی روان به شام به ساز و نقاره کن

    اما به قد و قامت عباس صف شکن

    حسرت ببر فسوس بخور یک نظاره کن

    ای برادر حضرت عباس ای سردار دین

    یک زمانی ای برادرسوی این بیکس ببین

    نهم ماه است دراین سرزمین 

    دور ما بگرفته لشگر چون نگین

    تا بود فرصت زمانی ای عزیز ارجمند

    خندقی باید به دور خیمه ها امروز کند

    کی شود امشب شود صبح ای خدا

    رأس من گردد به نوک نیزه ها

    این قوم به سر حیا ندارند

    شرم از رخ مصطفی ندارند

    یکباره برادران و اخیار

    بندید کمر به جنگ اشرار

    بن سعد لعین شوم غدار

    در جنگ حسین تو پای بگذار

    ای خواهر زار دیده گریان

    ای زینب زار مو پریشان

    معجر ز سرت عدو نبرده

    واله حسین تو نمرده

    زود است که خوار و زار گردی

    بر اشتر غم سوار گردی

    بازوی تو نازم پسرم شبه پیمبر

    این آب را ببر جمله تشنه لبان بر

    من آب ننوشم اگرم جان به لب آید

    باید که روم تشنه بر ساقی کوثر

    برو عباس آسایش کن از رنج سفر امشب

    که دارد پاس جبریلم ز هرشب بیشترامشب

    علی اکبر و قاسم شما به چشم پرآب

    دو نور دیده گذارید سر به بستر خواب

    زینب زبان حال است هر دم بنال امشب

    هر گفتگو که داری کن لفظ حال امشب

    بلی قدر چمن را بلبل افسرده می داند

    غم مرگ برادر را برادر مرده می داند

    غم مرگ برادر بشکند پشت برادر را

    بلی داغ برادر تا قیامت زنده می ماند

    امشب دو دست عباس در زیر سر نهاده

    فردا چه شاخ طوبی دست از تنش فتاده

    امشب بخواب قاسم در بستر پر از نور

    فردا کند عروسی اما به حجله گور

    امشب چرا به خوابم شیر خدا نیامد

    بیگانگی فزون شد آن آشنا نیامد

    تو هم بخواب ایا خواهر کشیده تعب

    یتیم پرور صحرای کربلا زینب

    چون شدم بهر شهادت مستقیم

    قلت بسم ا... الرحمن الرحیم

    خواب می دیدم ریاض مشگ بو نگذاشتی

    داشتم با جد و بابم گفتگو نگذاشتی

    مادرم میگفت فرداشب حسین مهمان ماست

    با برادر گشته بودم روبرو نگذاشتی

    زینب ای سرور و سالار زنان غصه مخور

    ای پریشان شده در دار جهان غصه مخور

    تا حسین زنده بود خیمه و خرگاه حرم

    هست اینها همه در امن و امان غصه مخور

    بطلب در بر من ماه خوش انفاس مرا

    یادگار پدرم حضرت عباس مرا

    حسین آخر غریب کربلا شد

    حسین آخر ز یارانش جدا شد

    مزن بر سینه و سر جان خواهر

    شتابان رو تو اکبر را بیاور

    خواهر به احتیاط نشینید در حرم

    تا من سراغ کنم ز عباس و اکبرم

    اطفال را به دور خودت جمع کن تمام

    تا من روم به سوی لشگر ظلام

    شهادتم به صف کربلاست یا ا...

    روم به یاری یاران خود بلا اکراه

    حسین آخر غریب کربلا شد

    حسین آخر ز یارانش جدا شد

    کجا رفتند آن رعنا جوانان

    کجا رفتند آن پاکیزه جانان

    همه بار سفر بستند و رفتند

    همه دست از حسین شستند و رفتند

    ای علمدار سپاهم به کجایی عباس

    بین که بی پشت و پناهم به کجایی عباس

    از بهر بی کسی خودم گریه می کنم

    چون نیست چاره ای به فلک شکوه میکنم

    شما به خیمه نبودید من فگار شدم

    حفیظ خیمه ز اعدای نابکار شدم

    شنیده ام که ز سردار لشگر دشمن

    امان برای تو آورد شمر ذی الجوشن

    بگو که سبط پیمبر برادر من نیست

    بگو که زینب غمدیده خواهر من نیست

    ز یاری من غمدیده دست کن کوتاه

    بیا که روی تو بوسم خدا ترا همراه

    کنون که جسم من زار در محن باشد

    تمام مطلب این قوم خون من باشد

    برو تو جان به سلامت ازین دیار ببر

    برای کشته شدن بس بود علی اکبر

    برو بگذار حسین غریب باشد

    بی یاور و بی حبیب باشد

    بیا بیا که تو با احترامی ای عباس

    مرا برادر والا مقامی ای عباس

    ز کرده های تو عباس من هراسانم

    بیا به دور تو گردانم این دو طفلانم

    شوم فدات برادر سکینه حق دارد

    چو تو عموی گرامی دگر کجا آرد

    هوا گرم است ای عباس محشر را تماشا کن

    تو سقای یتیمانی برادر آب پیدا کن

    کنون که این همه داری هوای کشته شدن

    بیا ز مهر بپوشم به قامت تو کفن

    بی فاصله

    ای برادر جان علم کن استوار

    پشت در پشت برادر مرد وار

    دست و تیغ از خون اعدا رنگ کن

    تا توانی ای برادر جنگ کن

    مصراع با عباس

    من به دریای ولایت گهرم

    کربلا سهل جهان سرتاسر

    با همه روی زمین جنگ کنم

    از یزید آن سگ زشت نادان

    از سر تخت کشم بر خاکش

    اما چکنم شیعیان گنه کارند

    به خون حسین ای خدای جهان

    اگر خسته جانی بگو یا حسین

    خدا زبان ترا قطع سازد ای کافر

    که از کلام تو افتاد آتشم به جگر

    اگر خسته جانی بگو یا حسین

    اگر نا توانی بگو یا حسین

    آمد صدای ناله که دست از تنم فتاد

    یعنی که دست از تن آب آورم فتاد

    به خون حسین ای خدای جهان

    ببخشا گناه همه شیعیان

    ای خدا این دست عباس من است

    این علم از خسرو ناس من است

    بارالها حق عباس جوان

    بگذر از جرم تمام شیعیان

    عباس میر لشگرم   

    پشت و پناه و یاورم

    کجایی ای برادرم 

    برادر ای برادرم

    افتاده بی صاحب علم            

    اندر کجا رو آورم

    صدا برآر از کرم    

    برادر ای برادرم

    بی فاصله

    این بود نعش کدامین نوجوان

    آه عباس است این رعنا جوان

    سر به دامانم گذار ای مه لقا

    من بقربان تو گردم یا اخا

    دیده بگشا که حسینت سر بالین آمد

    چشم بگشا که حسین با دل خونین آمد

    دیده بر هم منه ای سرو به خون غلطیده

    تا نگویند حسین داغ برادر دیده

    راضیم از تو خدا باشد رضا

    اجر تو در حشر با خیرالنساء

    گر وصیت داری ای تاج سرم

    کن بیان بر من ایا غم پرورم

    ای علمدار زار و حزینم

    جسم خونین تو چون ببینم

    ای برادر امان از جدایی

    خیز از جا علم را بپا کن

    رو ز میدان سوی خیمه ها کن

    یاری عترت مصطفی کن

    ای برادر امان از جدای

    جسم تو مانده در آفتاب است

    در حرم چشم زینب پر آب است

    منتظر با دو صد اشگ و آه است

    ای برادر امان از جدایی

    نه دست در بدن و نی به تن رمق داری

    بخواب جان برادر بخواب حق داری

    ======================================

    نسخه علی اکبر در تعزیه شهادت علی اکبر(ع)

    این چه بانگیست بگوش من ناشایدامدایندل غمزده اقبال برامدادامد چنداندر قفس ای مرغ دل ازغم نامژده ی طایربسته که صیادامدای عروس چمن حسن رخ ازنازمپوش حجله ی عیش بیار ای که دامادامد

    السلام ای گهر لعل بد خشان نبی

    موسم عاشقی وشیوه ی استادامد

    ۸             چوقصابان بزن دامن به بالا

    ۱         پدرجان مطلبی دارم به پایت

    ۹         چواسماعیل ببنددست وپایم

    ۲                حدیثی ازخلیل الله دارم

    ۱۰          بگیراین خنجرواین حنجرمن

    ۳        توهستی چون خلیل الله ثانی

    ۱۱            ببندازمرحمت چشم ترمن

    ۴                    بوداینجامنامن ذ بیهم

    ۱۲                مرابنمافدای شیعیانت

    ۵             مگرلایق به قربانی نیَم من

    ۱۳                 مرادورحیم خودبگردان

    ۶            مگرمن بهترم ازعمم عباس

     

    ۷           بکن پس سوی میدانم روانه


    وقت ان امده بابا که به دور تو بگردم

    وقت ان امده بابا که دهی اذن نبردم    


    وقت امده باباکه دهی اذن نبروم

    درحجله گه گورتونمایی کفنم را


    ای شاه خلاص ازغم ورنج مهنم کن

    بادستبا دست خودای بابا توبفرما کفنم را


    ایوای براحوال کسی کزنظرافتد

    بیچاره جوانی که زچشم پدرافتد

    دیگربه چه کارایدواین اسلحه ی جنگ

    گفتم که یقین روزجدل کاروکرافتد

    بی اسلحه این دم بروم جانب میدان

    تانام من ازصفحه ی ایم وبروفتد

    ۴  بدن بی سرم ان غمزده درخون بیند   

    ۱   نیست ای جان پدربردل من صبروقرار

    ۵      گوببنددبه کفن خون من تازه جوان

    ۲    وقت بگذشت پدردست من ودامن تو

    ۶       غم بی یاری توازغم اوبیشتراست

    ۳   چه وصیت پسرت شوق شهادت دارد


    رضابرمرگ اکبرگشته بابم

    برای ام لیلا کبابم

    خداوندابه صبری به لیلا

    که بخشداذن میدان اکبرش را


                   

    ازخیمه گه بیرون بیاباچشم ترلیلا

    ای بی پسرلیلاای خون جگرلیلا

    بلافاصله

    ارام جانت می رودسوی سفرلیلا

    ای بی پسرلیلاای خون جگرلیلا

    صغرا اگر پرسد ز تو از دوری اکبر بر گو به ان متحم خود پیش مرگ ان پدر خود پیش مرگ ان پدر شد بی پسر لیلا

    مادربیاسیرم ببین وقت جدایی شد

    اکبرفدایی شد ای بی پسرلیلاای خون جگرلیلا

                                        شیری که دادی ازوفاشیری که دادی ازجفا

    مادرحلالم کن ترک وصالم کن مرده خیالم کن

    شب هانخفتی تاسحر شب هانخفتی تاسح

    ازبهرمن لیلا ای بی پسرلیلاای خون جگرلیلا

     

    بلافاصله

    لیلا درازخیمه که عمرت سرامده

    اکبر پی وداع برمادرامده

    بیالیلای دل خسته علی بارسفربسته

    چه مرغی بال وپربسته بنال ولی اهسته اهسته


    نمی دانم حلالم کرده ای   مادر نمیدانم حلالم کرده دراین صفر یا نه                                                                  

    زاکبرکرده ای یکبارگی قطع نظریانه

    ندانم دررکاب زادهی ی  زهرادراین صحرا

    توانی کردقربانی چو اکبریک پسر یانه

    های عزیز دلم مادر خوش ان روزی که در خانه چه کردی مادر زدی بر زلف من شانه                                                                                 

    مادر شود این چرخ ویرانه بنال مادر ولی اهسته اهسته


    مادر به کربلا بنگر شور و مهشر است ارم به بیش تو اه چو زلفین اکبر است مادر زحمت بکش ز خیمه بارون ارمیده

    بیوه (2)بابم غریب و بی کس و بی یار و یاور است

    علی اکبر دراین سامان عجب خاکی به پاکردی

    زرفتن مادرپیرت خبرکردی

    الا ای هاجر ثانی علی را کن تو قربانی مادر به راه حی سبحانی بنال مادر ولی اهسته اهسته

     

     


    مادر مادر دلیل به باب غریبم نظاره کن تنها میان لشکر کفار تو چاره کن باقی نظر کند به یقین گاه بر یسار از بهر

    جنگ اکبر خود را اشاره کن

    مادر جان مدینه با دو سر شادی چه کردی مادر بقریدی رخت دامادی مادر کفن شد خلعت شادی بنال مادر ولی اهسته

    اهسته


    مادر مکن ز پشت سرم اه و ناله وزاری مگر خبر ز حسین شاه کم سپاه نداری شود چه روز قیامت مگر تو چشم شفایت

    به نزر فاطمه و محشر سیاه نداری

    های عزیز دلم مادر چو گردم گشته از خنجر مادر بیا سر نعشم مکن گیسو مزن بر سر بنال مادر ولی اهسته اهسته

                               


    صداازخیمه گه بیرون ایدامان دادازجدایی

    صدای مادرم یاخواهرایدامان دادازجدایی

     


    مادربرولیلامکن همدردوپیدا غریبیم جان مادر دم دیگرکه نعشم بی سرایدامان دادازجدایی مادر مدینه یادم اوردی غمم بر سینه جادادی الا ای چرخ بر گردی  مادربیا زقطع نظرکن رفیقانم چودیدی یادمن کن امان دادازجدایی

     


    مادر مادرمادرلیلا مادر(2)

    مادرمادربه خدامن اکبرم مادر(2)


    مادرجان چرابرسیه کردی تومادر هنوزای دل غمیده زنده است واکبرنرفتم من به میدان خاطرتو ولی دارد حکایت اکبرتومادرجان حسین دراین بیابان گشته گرددتن پاگش به خون اغشته گرددزیک سومادرقاسم بیاید    برای قاسمش گیسو گشاید ز یک سو مادر عباس مظهر کند گریه بر حال ان دلاورمادرجان زیک سوفاطمه باچشم گریان بگویدای حسینم ای حسین جان اگرزهرابپرسدازتولیلا چرااکبرنشدمقتول عداجواب فاطمه ای جان مادرچه خواهی گفت تودرفردای محشرمگر او از حسینش بود و بهتر ویا از قاسم و عباس و جعفر جواب فاطمه ای جان مادرچه خواهی گفت تودرفردای محشر

     

                         


    پس از قتل حسین ان قوم بی دینمادر زنند اتش تمام خیمه از کین تو هم ای مادر من خوار و گردید اسیر کوچه و بازار و گردید

    روم دیگرنمی بینی تورویم

    زنی ازفرقتم برسینه وسر

              خدا حافظ که ما رفتیم و رفتیم غربیم جان مادر دعایی بر شما گفتیم و رفتیم

     

                           


    ای شه بار گاه عز و جلال هم رکاب تو نصرت و اقبال جز لباس شهادت ای سرور نبرازد به قامت اکبر

    اگربارگران بودیم ورفتیم

    اگرنامهربان بودیم ورفتیم

    شماباخنمان خوبمانید

    که مابی خانمان بودیم ورفتیم

    -------------------------------- ------------------------------------------------------------------------

    ای مبارک کفن خلعت بار کبری ای که هستی به من تازه جوان عزرائیل های که من تازه جوانم به دلم مرده فسول های ای که نشینم من دل خون به بر تازه عروس های علی اکبر از دل بر اور خروش بنال و کفن بر تن خود بپوش ندارند  ندارند دگر طاقت کس از مرد و زن که بر پیکر من بپوشند کفن الا ای کفن ای کفن(2)زمانی یکن گریه به حالم علی اکبر از دل بر اور خروش( بنال و کفن بر تن بپوش (2)) پدر جان چرا دیده بر بسته ای بابا بابا چرا شیشه ی صبر بشکسته ای بقربان تو نور چشمم بمن گو مبارک تورا این کفن

       های علی اکبر از دل بر اور خروش بنال و کفن بر تن بپوش دریغا که صغرا ندارد خبر کفن پوش گشتم روم بر سفر

     

     

                                


    که وامصیبت سکینه امد

    فغان که باب مدینه امد 


    کفن نباشدقبای شادیست

    زمان عیش است نه نامرادی


    تومی پرستی که شاه معراج

    خودازغلامی نمایداخراج

    ۵               توخواستی ابومسوزان جانم

    ۱                   سکینه کمترفغان وزاری

    ۶                      بحق قران مکن توفغان

    ۲                          تنم توانابسی ندارد

    ۷                       بیاتوخواهربروبه خیمه

    ۳         روم به جنت چه قال وقیل است

    ۸                کجامرامیل سوی دیاراست

    ۴                       روم که اب اورم برایت

    فردی                               با                           سکینه

     


    مسلمانان دلم یادوطن کرد

    نمی دانم وطن کی یادمن کرد

    اه وطن من غیر یک خواهر ندارم سکینه رو قلمدانی بیاور


    هامی نویسم نامه ای باسوزسینه

                                                    ای برای خواهرم اندرمدینه

    خدای من مینویسم نامه ای با اشتیاقم

    الفراق قلفراق قلفراق

    السلام خواهر مهرت رسید السلام ای بی نوای بی تبی خواهر جان ای علی سه سالو با ماه و روز من گوشو کن خواهر غم جان سوز من روز اول چون رسیدیم کربلا اب بستن کوفیان بر روی ما اخی خواهر گرفتم چون به کف انبر قلم را داد بی داد  خواهر جان دست عباس ان عموی با وفا شد قلم اندر زمین کربلا  حجله گاه قاسم گل بو و غم شد عزا اندر زمین کربلا خواهر جان قهر جان بازی برای شیهیان نوبت اکبر رسیده این زمان اگر نمیبینم دگر روی تورا کن حلالم خواهر نیکو لقا فدایت ای سکینه جان خواهر برو زودی بیاور یک کبوتر


    های بیا بلبل گلزار ماتم ای کبوتر ای غریبان را تو محرم .کبوتر بر پر بال تو نازم .کبوتر بین به حال جان گدازم  .کبوتر من غریبم یاورم باش انیس و مونس غم پرورم باش کبوتر یک نظر بنما به رویم ای بپر از کوچه ی دختر عمویم بگو افتاده دیگر زین علامت ای کبوتر عروسی من و تو در قیامت محله شان را کن تو پیدا بشین یک دم به بام خانه ی ما کبوتر در ان جا یک علیل زار و خسته وای به حسرت بر سر راهم نشسته بگو خواهر به غم گشتم گرفتار ای دریغ از راه دور و رنج بسیار داد بیداد اگر پرسد علی اکبر بی وفا شد وای چه گویی بی وفایی ش از قضا شد اگر پرسد علی اکبر کجا شد بگو خاکش زمین کربلا شد .کبوتر نیست گر مکس جایز ز پرواز و ز صغرا شاد و فایق


    عشق وگویدرودم شمشیرونی عقل وگویدمادرد ایدزپیعشق وگویدسینه رابگشازتیرعقل وگویدمادرت گردداسیر

    لازم امددوچشمان ترکنمیک وداعی باعلی اصغرکنمای سکینه خواهرغم پرورمدربرم اورعلی اصغرم


    ای برادرجان علی اصغرمدستهای کوچکت کن گردنم زیرحلقومت ببوسم یااخا زانکه می گرددهدف تیربلاعلی جانم لبت از تشنگی تبخال بسته وای دلت مثل دلم صد جا شکسته

    وای امان های .ای خوش ان روزی که ما هم خانمانی داشتیم در بر اهل و وطن قدر و مقامی داشتیم ای وای ای وا ی

    اخرای دنیامگریک جورمروت درتونیست مادل پرحسرت وقلب کبابی داشتیم گربگویم یاری بابم نما

    طفلی ویاری نبایدازشما تاتوانی گریه کن ای نورعین برغریبی های بابایم حسین این طفل راپدرمن به تومی سپارمش چون اوصغیراست ومن دوست می دارمش اگربه قیامت بی پاکیای اهل حرم خدانگهدار


    به ابن سعدبگوییدکه ای جفاگستر

    طلب نموده توراشبه روی پیغمبر


    لشکر منم ان تازه جوان بلبل بستان امامت سمر باب کبارت که بود جد من ان ختمرو سالار احمد و محمود و محمد (اللهم صل الله محمد و اله محمد) قرض از قاب و قرم هان بگویم به شما فرقه ی  فارق ز خدا باب رسول این حسین است که از مکه به تندی به مهمانی اش هر چیز که اندر حرمش قهتی اب است دل جمله کباب است شما را چه جواب است بر این جان و جفا را *

    ای گروه شرر (2)کینه بر ا بسی بر ا ز اهنگر و خیر سرا بی سمر بی خبر از عدل و عدالت .همه بی دین و حماقت همه در جهل بقایت همه مشتاق زرارت همه اماده به غارت که به همراه ببردید چنین خاری خفت *لشکر لشکر کنم ای لحظه نصیحت هر چه راه از سعادت که بگیرد ره وحدت گویمش مرز محبت که بیاید چند قدم پیش ز حمت که پزیرید ز من ای سپه کار سعادت به شما رهنمایی کنم از بهر دیارت والا به کفم تیغ شجاعت به تنم جوشن عزت به سرم خود شهامت به رگم خون امامت بشناسید مرا جمله سراسر که منم شبه محمد *لشکر باز وازح تر بگویم اگر هم نشناسید بگویم بشناسید من ان سپت  پیامبر  گل گلزار علی ساقی کوثر و جگر گوشه ی زهرای متحر که مرا نام نهاد است شهنشاه شهیدان علی اکبر * لشگردانی امشب چه شبی است هوالله شب جانبازی اکبرشب دامادی قاسم شب قنداقه به خون گشتن اصغر پدرم والدمیدان رودشادپس شما گوش دهید لحظه ای برناله ی طفلان چه سکسینه چه رقیه چه علی اصغربی شیرودگرمادراووهمه ی زن ها دل افسرده دل پژمرده نمگی شغل خودبنمودند همی اه وفغان راکه علی اکبرم امده ام باشتاب تابرم اب سوی خیمه سرا


    خدایا برایش هجت تمام من رو سیاه های بی الگناه

    یا قاهر العدو ویا والی الولی یا مذهر العجائب مرتضا علی


    پدرسنگینی اهن مراخواهدنمودازار

    زتاب تشنگی درجنگ دستم فتادازکار

    اگرگرددمیسرقطره ی ابی برای من

    زیک حمله برون ارم دمارازلشگردشمن 


    فلک خراب شوی بامنت چه اندرنظراست

    لب پدرزلب من هنوزخشک تراست


    سیراب گشتم ای پدرمهربان من

    گویاکه چشمه ابی شددردهان من

     

                                    


    دوباره رسم از پی کار و زار که از جان اعدا بر ارم دمار

                              


    خدا حافظ ایا بار کبارم شما را من به خاطر می سپارم عزیزان عید   قربان است امروز که قتل نو جوانان است و امروز


    عقاب ای عفع اوج سعادت

    عقاب ای پیک معراج سعادت

    عقاب بروس بر چشمم  تو شام است

    یقین دانم که در این صحرا اسیرم

    مشوراضی دراین میدان بمیرم

    عقاب ارام زمان همت توست

    زمابگذشت زمان همت توست

    هرکه  باشد (نمیدونم چه حاجتی داری اما مریض دار زیاد التماس دعا گفته کسی که پدرش مریض خواهرش مریض برادرش مریض کسی که اولاد گیرش  نمیاد التماس دعا گفته ودر حسینیه -------- در میت سید ها بزرگ ها فقیر ها چی میخوای از این جا بهتر التماس دعا میدی دلت میخواهد همچین روزی کربلا باشی منم دعا کنید ذاکرینم دعا کنید ببینم چقدر امام حسین رو دوست داری سیم دلت وصل کن پیر مرد ها در حق جوونا جوونا در حق پیر مرد ها التماس دعا )

    اگر خسته جانی بگو یا حسین اگر مریض و مکتب و حاجت داری گرفتاری قرض داری بلند تر بگو یا حسین

    تند گر بیفتد به دام بلا  مترس از بلا و بلند تر بگو یا حسین


    شهنشاه دشت نجف یاعلی

    امیردیارنجف یاعلی

    علی جان کجایی به بدادم برس

    بجزتوندارم کس دادرس

    بزن دست برقبضه ی ذوالفقا ر

    براورازدیار مخالف دمار

    بلافاصله

    بابا،بابا،عموجان عباس،بابا

    عموجان عباس،چشم انتظارم صغرا

    بلافاصله

     های زتیغ کج منقذنابکار

     امید وارم مادری که داغ جوون دیده در این مجلس نباشه

    ای دل از دست و رفت و شدم بی قرار

    عقاب ای عقاب ای سه رشت دقا ای اسب کنم دست برگردنم ای عقاب مهرتودردلم ای اسب باوفای  ده رکاب به اسب من ای اسب عقاب از یاری ای اسب تن مجروح مراروی زمین نگذاری ای عقابِ من ای مرکب باوفا تومرا برسان سوی خیمه سرا پدرم ایستاده برسرراهم من ازاوازدلش اگاهم ای عقاب من همتی کن پاره پاره شدجسم ازتیغ وتیغ مانده ام ای عقاب بین دشمن اسیر بشواین پیغام ازمن ای باباابتا عَلش کرده مستلاش ای عقاب من همتی کن ای اسب ای دراین قوم دقا وعده به صغراوعتش که علی اکبرت از کربلامی اید اگرمی توان توباشوروشی خبرده بزودی به بابام حسین بگوای پدررخت غم کن برت بابا بزودی بیادیدن اکبرت ندارم دگرطاقت انقلاب ای اسب دگرطاقت ندارم ببرگوشه ای برزمینم گذار

    التماس دعا

    نظرات (۱)

    وبلاگ خیلی خوبی دارید.خسته نباشید.واقعا عالیه
    پاسخ:
    ممنون

    ارسال نظر

    تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.